در این چند خط قصد ندارم نمای تاریکی از موانع کارآفرینی رسم کنم. ولی دانستن دغدغههای شخصی کارآفرینان و موانع کارآفرینی مبحثی است که کمتر به آن پرداخته میشود،
و دانستن آن برای کسانی که اشتیاق دارند در این مسیر قدم بردارند ، الزامی است.
از شما کارآفرین عزیز دعوت میکنم که اگر در این یادداشت نکاتی از قلم افتاده است در قسمت نظرات به آن اضافه کنید تا نوپایان این مسیر مقدس از آن بهرهمند گردند.
فارغ از طمطراق و زرق و برق واژه کارآفرینی ، یک تلخ واقعیت وجود دارد، حتی کارآفرینی در شرایط عادی و بدون وجود بحران های اقتصادی و اجتماعی و شرایط سخت ، آسان و بیدغدغه نیست.
در واقع جایگاه شیرینی نیست که پس از مدتی ممارست و سختی بدست بیاید.
در مقاطعی از روز بیانگیزگی و احساس شکست بخشی از روند روزانه زندگی یک کارآفرین است.
در واقع آنچه از بیرون کسب و کار یک کارآفرین میبینیم در زندگی واقعی او وجود ندارد.
از میان تمامی کارآفرینان تعداد معدودی به قله های بزرگ دست پیدا می کنند.
و ما گورستان عظیمی از شکستهای پی در پی که برای بسیاری از آنها اتفاق میافتد ، بیخبریم.
حتی این شکستهای بعد از موفقیتهایی که بقیه از بیرون میبینند ادامه دارد.
کارآفرین بودن بیشتر نوعی سبک زندگی است تا روشی برای رسیدن به درآمدهای افسانهای،
در واقع این مسیر پر چالشی است که عاشقان خاص خود را دارد.
یک کارآفرین به دنبال ” خلق ارزشی جدید ” برای جامعه و همگام کردن و منتفع ساختن بخشی از جامعه از این ” ارزش جدید ” است.
همین خلق ارزش جدید و رفع نیازی از انسان ها فرق اصلی بین کارآفرینی و صاحبان مشاغلی است که علی رقم ایجاد شغل برای مجموعه خود ارزش خاصی به جامعه ارایه نمی کنند.و فقط به کسب درآمد اکتفا میکنند.
ولی زندگی روزانه یک کارآفرین چیزی شبیه نبردی دایمی تا پایان عمر است.
کمتر کارآفرین موفقی را می یابی که دست از خلق کردن بکشد و یا منافع مالی سبب شود که این راه را دیگر ادامه ندهد.
کسب درآمد فقط بخشی از اهداف یک کارآفرین را شامل می شود و او عطشی سیراب ناشدنی برای خلق ارزش های جدید ، ایجاد فضای بهتر برای دیگران و رفع نیازهای تازهای در جامعه را دارد.
طبیعی است که این راه هیچ وقت هموار نخواهد بود چرا که گام برداشتن در یک مسیر تازه هیچگاه هموار و بدون چالش نیست.
همواره احساس های متضاد و مختلفی در درون یک کارآفرین در حال تبدیل شدن به یکدیگر هستند.
لحظاتی که احساس شکست و نالایق بودن در او بوجود میآید به مراتب بیشتر از لحظاتی که موفقیت و شادی از انجام کار به سراغ وی میآید.
این چیزی نیست که اکثر انسان ها دوست داشته باشند در روز ، با این احساسات دست و پنجه نرم کنند.
کارآفرینی بر خلاف تصور دیگران قله ای نیست که رفاه و آسایش پس از فتح آن به دست بیاید.
بلکه مسیری است که یک فرد تا پایان عمر خود در آن قدم خواهد زد.
همچون کوهنوردی که پس از فتح یک قله سودای صعود قله دیگر ممکن است خواب شب را هم از او بگیرد.
کمتر عاشق کوهنوردی را میشود یافت که چند روز بعد از فتح بلندترین قله ها ، دلش برای پیچیدن کوله و رفتن به کوه تنگ نشود.
حتی شده کوهی نه چندان بلند در اطراف محل زندگی اش باشد.
صبوری ، رنج دیگری است که یک کارآفرین باید تحمل کند. برخلاف آنچه دیگران فکر میکنند که بیش از چهل ساعت کار در هفته از آنها کارآفرین میسازد.
مقاطعی هست که هیچ کاری پیش نمیرود و کاری هم از دست کسی ساخته نیست و جز صبوری کردن کاری از دست کارآفرین بر نمیآید. شاید به نظر این صبوری منطقی به نظر برسد.
ولی با روحیه یک کارآفرین باید به این پنجره نگاه کنیم. کسی که پویایی و جوشش جز ذاتش است به راحتی در گرداب بی صبری و تردید به مسیر قرار میگیرد.
“هماهنگی اعضا تیم دردسر” دیگری است که مخصوصاً در ابتدای راه وجود دارد. رسیدن به یک زبان مشترک ، همسو بودن در چرایی اصلی شروع کار ، ایجاد تعادل بین اعضا تیم و … همه چالش هایی است که انرژی و زمان زیادی را ممکن است صرف خود کند.
احتمال خروج افراد از تیم به دلایل شخصی و یا زاویه دید متفاوت امری طبیعی ست که اکثرا قابل پیش بینی نیست.
درباره نحوه برخورد با جداشدن افراد از تیم بیشتر بخوانیم
کارآفرینان الزاما رهبر نیستند ولی برای فائق آمدن بر مشکلات کم کم مهارت های رهبریشان توسعه پیدا میکند.
شاید جمله بالا خوشایند باشد ولی بدون تجربیات تلخ و شیرین به دست نمیآید.
علاوه بر تمامی موارد بالا حمایت از یک کارآفرین مخصوصاً در قدم های اولیه و نوپایی کار ، مطاعی است که بندرت یافت میشود ولی انبوه مخالفتها و کج سلیقگیها در اطراف او موج میزند. این یکی از مشکلات آفرینی برای تازه واردهای این وادی است.
این اتفاق نه فقط در ایران بلکه شامل حال تمامی کارآفرینان در سراسر دنیا میشود. البته در ایران این بیمهری نسبتاً بیشتر است.
قبل از این که بتوانند اعتماد دیگران برای حمایت را جذب کنند – که کمتر اتفاق میافتد – باید بتوانند ارزش جدید خود را به جامعه عرضه کنند.
نه تنها عرضه کنند بلکه جامعه بتواند کیفیت برتری که این ارزش ایجاد میکند را لمس کنند.
سوال اینجاست که چرا این همه مصائب را یک کارآفرین بر دوش خود حمل میکند؟
جواب این است که ذهنیت برتر این دسته از افراد بر این است که هم خود از تلاشهایشان بهرهمند گرددند هم نیازی از دوش جامعه بردارند.
در واقع این دسته افراد در جامعه نمی توانند بدون تلاش و کوشش در جهت بهبود جامعه حضور خود را در جامعه تعریف کنند.
دغدغهمندی نسبت به تغییراتی که میتواند زندگی را برای همگان یا بخشی از جامعه آسانتر کند، از اصول پایه اخلاقیات آنهاست.
ویژگی دیگر آنها علاقمندی به انجام کاری است که در زمان حال از دستشان بر میآید ، نه نتیجه حاصل از آن کار یا فعالیت!
مسیر کارآفرینی هیچ نسخه از پیش تعریف شدهای ندارد، در واقع هیچ وقت آخر داستان برایشان مشخص و قطعی نیست،
و با وجود عدم قطعیت در موفقیت ، به حرکت در مسیری که به آن ایمان دارند ادامه میدهند.
ترتیب پیشنهادی مطالب مرتبط
سلام اگه دوست داشتی می تونی این مقاله رو با دوستات به اشتراک بگذاری
اگر از این مقاله خوشت اومده ایمیلت رو بگذار تا از مقالات بعدی جا نمونی
۴ پاسخ
من هیچچیز نمیتوانم بگم جز اینکه بنویس و فقط و فقط بنویس. شعر بگو و مقاله بنویس.
از نوشتن کتابت هم غافل نشو تو میتوانی صاحب قشنگترین کتاب بشی.
پس بنویس تعلل نکن
کسی که پویایی و جوشش جز ذاتش است به راحتی در گرداب بی صبری و تردید به مسیر قرار میگیرد.
من بسیار جذب این تکه از مقاله شدم.
قدرت در بیان جملات موجز و مختصر تکنینک خوبی در مقاله نویسه.
قدرت استفاده از کلماتت هم به ظاهر جملات کمک زیادی کرده، هرچند که مفاهیم کاربردی به قدری خوب و کاربردی هست که اصلا اجازه ی فکر کردن به زیبایی نوشتاری رو نمیده.
عالی بود بسیار استفاده کردم و همچنان مشتاقم از ایدهها و عقیدههات در حوزهی کسب وکار برامون بیشتر بگی
خیلی عالی بود کاوه جان
اینکه یک کار افرین احساس مسئولیت کنه نسبت به دیگران خیلی مهم و ارزشمنده و البته صبر برای هرکسی میتونه کارساز باشه برای یک کارافرین که دیگر جای خود دارد!
بسیار عالی توصیف کردین به نظرم یک کارآفرین اول از همه باید یک فرد مسئولیت پذیر باشه و دوم عاشق کمک و یاری رساندن به دیگران و مهمتر از همه دارای یک گوش شنوا قوی