کار تیمی !! خوب معمولاً اکثر مردم اعتقاد دارند که کار تیمی در ایران محکوم به شکست است و سرانجام خوبی ندارد و ایرانیان در کارهای انفرادی بهتر عمل میکنند. به راستی شکست کار تیمی به چه دلایلی اتفاق میافتد؟
آیا این به ژنتیک ما بر میگردد یا این که آموزشهای لازم ، در این زمینه به ما داده نشده!
مسلماً آموزش کار تیمی ، حداقل در زمان ما ، در مدارس وجود نداشت.
ولی خبر خوب این هست که این مهارتها آموختنی هستند و با کمی صبر و حوصله میشود به استانداردهای قابل قبول در این زمینه دست پیدا کرد.
برای ما مهمتر از این که بدانیم کار تیمی چیست؟ باید بدانیم چه چیزی نیست!
همیشه این مثال از انیشتین در گوشم زمزمه میشود:
تاریکی وجود خارجی ندارد تاریکی فقط عدم حضور نور هست.
درباره فعالیت های گروهی هم همین اصل صادق است. عدم توانایی انجام کارها به صورت تیمی ، فقط به دلیل نداشتن مهارتهای پایهای روابط اجتماعی و درک متقابل وجود دارد.
در اینجا به دلایل عدم موفقیت کار تیمی میپردازیم و به اشتباهات رایج اشاره میکنیم.
در ایران برای بچهها صندلی بازی در مهدکودک یا تولدها یک بازی رایج است. در ژاپن این بازی به نوع دیگری انجام میشود.
هر سری یک صندلی را کم میکنند ولی تمام بچهها باید روی صندلیهای باقیمانده جا شوند. تیم وقتی میبازد که یک نفر نتواند کنار بقیه روی صندلیها بنشیند.
در آنجا سعی میشود از کودکی بچهها با کار تیمی و مفهوم موفقیت در غالب یک تیم آشنا شوند.
در این بخش به پنج خطایی که در دیدگاه ما درباره کار تیمی وجود دارد؛ اشاره میکنیم.
اگر این توانایی در ما وجود دارد که کار را خودمان و به صورت انفرادی پیش ببریم ، نیازی به تشکیل تیم نداریم.
در بسیاری از موارد اگر به دقت به آنچه میخواهیم انجام دهیم فکر کنیم شاید داشتن یک یا چند دستیار – شما بخوانید کارمند مطیع – تمام آن چیزی است که نیاز داریم .
ولی اگر واقعاً به یک تیم کاری احتیاج داریم و به سطحی از آگاهی رسیدیم که به جای کارمند به دنبال همکارانی باشیم که در مسیر همراه و همگاممان باشند.
دام بزرگی در پیش روی ما قرار دارد و آن این است که این حق را به خودمان میدهیم که نظر یا عقیده خودمان را بیش از حد به گروه تزریق یا به تیم تحمیل کنیم. اینجاست که کار تیمی شکست میخورد.
با این کار ، جلوی خلاقیت دیگران و استفاده از نظراتی که ممکن است برای ما کار ساز باشند را بگیریم.
این دومین خطا معمولاً از روی طمع ما برای رسیدن به سود آنی رخ میدهد.
بدون در نظر گرفتن چشم انداز و فقط بنا به شرایط فعلی تیم خود را تشکیل میدهیم و دقت برای عضوگیری را فدای مصالح روزانه یا سود کوتاه مدت میکنیم.
در واقع برای تشکیل یک تیم موثر از افراد اشتباهی استفاده میکنیم.
خیلی مهم است که ارزشهای پایه تیم خود دقیق روشن کنیم. مهارت ممکن است در طول زمان بدست بیاید. پس این که میخواهیم تیم ما بر اساس چه خصوصیات رفتاری با یکدیگر تعامل داشته باشند مهمتر است.
از همه مهمتر این که ، ممکن است که هدفمان را شفاف نکرده باشیم ، وقتی هدف شفاف و روشنی نداشته باشیم و یا آن را به درستی برای اعضاء تیم توضیح نداده باشیم.
نه در بخش تشکیل گروه و نه در بخش هدایت گروه موفق نخواهیم بود.
به همین دلیل است که اکثر شرکتهای ایرانی ، بسیار بیشتر از آن که بر مبنای واقعیت پیش بروند بر مبنای سلیقه و خواست مدیران ارشد اداره میشوند.
رسیدن به یک زبان مشترک باعث میشود ، زمان کمتری برای توضیح بسیاری از مطالب و واضحات روزانه اتلاف شود.
این نه تنها شامل ادبیات درون گروهی میشود بلکه در واقع فرهنگ درون سازمانی را میسازد. این زبان مشترک در واقع باعث همدلی و پیوند بیشتر تیم میشود.
این زبان مشترک منجر به رشد محدودههای خلاقیت فردی و بخشهای عمدهای از کار که ، اولویت با همکاری و به پیش بردن به صورت گروهی و کمک کردن به یکدیگر در راستای چشم انداز و اهداف تیم است را ، شامل میشود.
اصولاً بحث تشکیل تیم و رهبری آن با مدیریت کارمندان اولین جایی است که دچار خلط مبحث میشود.
اگر روحیه همکاری با تیم را ندارید الزامی به اصرار برای کار تیمی وجود ندارد. نکتهای که فراموش میکنیم این است که الزاماً رهبری یک تیم با مدیر یا سرگروه بودن دو مقوله مجزای است.
وقتی که افرادی بدون اعتقاد به هدفی روشن و شفاف و برای دریافت حقوق در یک گروه کاری جمع میشوند، تیمی تشکیل نمیشود.
شما میتوانید مدیر یک گروه باشید و یا در آن گروه عضو باشید و موفقیتهایی نیز کسب کنید. البته قطعاً این موفقیتها در بازی محدود تعریف میشوند.
اما رهبری کردن و عضو تیم بودن در بازی بی پایان و نا محدود تعریف میشود.
اگر با روحیه مدیریتی بخواهید تیمی را رهبری کنید؛ در پی عدم دید درست در این مورد با خروج افراد از تیم مواجه خواهیم شد.
روال این یادداشت را حفظ میکنیم و به نکاتی اشاره میکنیم که در آمادگی ما برای رهبری نباید وجود داشته باشد.
اگر عشق دستور دادن و ریاست کردن هستید بدترین گزینه تیم داری است!
رهبری و تیم داری دو عنوانی است که به هم گره خورده تا پیشرفت را تضمین کند ، این دلیل نمیشود که بقیه مدل ها مبنی بر ریاست و کارمندی کارایی نداشته باشد.
در این جا بحث ما فقط درباره تشکیل و پیش برد کار تیمی است.
همیشه لازم نیست که در تمامی قسمتهای کسب و کار تیم داشته باشیم!! اگر خلق و خوی کار مشارکتی را نداریم.
می توان بخشی از کار را به یک تیم درون سازمانی سپرد و البته فضای استقلال کاری را هم به آنها داد.
تیم به رهبری نیاز دارد نه صاحب ، اگر به جز خودتان گمان نمیکنید فرد دیگری طرحها و اهدافی که در سر دارید را درک خواهد کرد.
و یا کلاً به تنهایی قادر به رسیدگی به تمامی امور هستید. خوب خودتان آن را انجام دهید!
مشتاق خواندن کامنت های شما در مورد تجربیات کارهای تیمی شما در کامنت ها هستم.
ترتیب پیشنهادی مطالب مرتبط
سلام اگه دوست داشتی می تونی این مقاله رو با دوستات به اشتراک بگذاری
اگر از این مقاله خوشت اومده ایمیلت رو بگذار تا از مقالات بعدی جا نمونی
۴ پاسخ
خیلی مقاله خوب و کاربردی بود.
متشکرم.
اطلاعات خوبی درباره رهبری تیم دادید. تیم فعالان به رهبری شما نیاز دارید.