چندپتانسیلی ها
همیشه دوست داشتم یک چاقوی چند کاره سوییسی داشته باشم ؛ تقریباً این فکر در ذهن اکثر طبیعتگردها حداقل یک بار آمده است. چاقوی کوچک و جمع و جوری و کار راه اندازی که وجودش در محیط خارج از شهر، تقریباً الزامی است.
ولی همین وسیله پر کاربرد در آشپزخانه یک رستوران و یا خانه ابزاری اضافه محسوب میشود.
تصور کنید که برای تکه کردن گوشت به خانمها در خانه ، به جای کارد آشپزخانه یک چاقوی کوچک سوییسی بدهیم!
من که حاضر نیستم این پیشنهاد را به مادر خودم بدهم. بی شک از شام آن شب محروم خواهم ماند.
خوب بیایید خودمان را جای یک چاقوی سوییسی بگذاریم.
در یک رستوران چقدر به ما بها میدهند؟ تقریبا هیچ.
به ازای هر کدام از ابزار های داخل چاقو چندین وسیله تخصصی در آن آشپزخانه موجود است.
آن وقت ما به عنوان یک چاقوی سوییسی چه احساسی خواهیم داشت؟ بی مصرفی… بی عرضگی!
هر وقت سرآشپز یا خدمه سهواً ما را در کشوی کابینت ببینند، به چشم یک وسیله اضافه و بدردنخور و جاگیر به ما نگاه می کنند.
ولی اگر در کوله پشتی یک طبیعت گرد باشیم به پرکاربردترین وسیله داخل کوله تبدیل می شویم و چه بسا به وسیله ما جان افراد نجات پیدا کند.
به همین سادگی از دیدگاه بی مصرف بودن در رستوران به یک ناجی بدل می شویم.
تخصص در برابر چند مهارتی بودن
خوب؛ حالا فرض کنیم که رستوران نماد جامعه اطراف ما باشد، و طبیعت خروج از چارچوب امن و پذیرفته شده جامعه.
مطمئناً در اطراف ما چند چاقوی سوییسی در حال زندگی هستند که انتظارات معمول جامعه را برآورده نمیکنند و زیر نگاه سنگین جامعه احساس بدی نسبت به خود دارند.
جامعه ای که متخصص شدن در یک زمینه را ستایش می کند و آن را تنها عامل موفقیت و پیشرفت میداند.
جامعه، پرداختن به یک مهارت با تلاش وکوشش و متبحر شدن در آن را تخصص می نامند؛
با تعریف بالا متخصص کسی است که در یک موضوع و پیشه متمرکز میشود ؛ و جامعه او را به عنوان عضو موثر جامعه میشناسند.
با این نگاه جامعه ، این چاقوهای سوییسی اطراف ما دچار سردرگمی خواهد شد.
میل به متخصص شدن از کی وارد تاریخ بشر شد؟
تا قبل از اینکه انسان چند هزار سال پیش به سمت شهرنشینی برود تمام نیازهای خود را شخصاً برآورده میکرد.
در آن زمان برعکس امروز چاقوهای سوییسی جامعه احساس بی عرضگی و بی مصرفی نداشتند و در واقع هرکس این صفت را نداشت محکوم به فنا بود.
ولی با آغاز شهرنشینی کلمه تخصص کم کم به واژگان بشری راه پیدا کرد و هر کس در یک زمینه خاص به فعالیت پرداخت و این الگو تا امروز ادامه یافته است.
تا چند صد سال پیش پسر، حرفه خود را از پدر به ارث میبرد و آن را به نسل بعدی انتقال میداد. کمتر پیش می آمد پسر آهنگر، کشاورز شود.
با به وجود آمدن سیستم تحصیلات نوین که شامل رفتن به دبستان، دبیرستان و دانشگاه میشد ،
قصه شغل نسل اندر نسل رنگ باخت ولی ماهیت متخصص شدن در یک رشته تغییر چندانی نکرد.
اما یک سئوال باقی ماند.
تکلیف چاقوهای سوییسی در این چند هزار سال چه شده است؟
کسانی که ماهیت قبل از شهرنشینی در طبیعتشان شعلهور مانده بود ؛
رد پای آنها را در تاریخ از رصد نوابغی که میان آنها وجود داشتند میشود یافت.
حکیمانی که در چند رشته تبحر داشتند و با ترکیب حرفه ها و یا علوم گوناگون مفاهیم جدیدی را در علم و صنعت به جامعه ارائه میدادند.
افرادی مثل حکیم عمر خیام یا لئوناردو داوینچی از این دسته هستند و در عصر جدید علومی مثل بیومکانیک، مهندسی صنایع، و حتی مهارت هایی مثل کوچینگ حاصل نگرش و خلاقیت این طیف از نوابغ هستند.
باز برگردیم به سراغ چاقوهای سوییسی در رستوران و عدم درک جامعه از تواناییهای آنها :
این مشخصه فقط در یک بازه از زمان رنسانس در اروپا جزء فضایل بشر در جامعه به حساب می آمد.
به همین خاطر کسانی که این خصوصیات را دارند را رنسانسی یا چند پتانسیلی مینامند.
کسانی که شعله یادگیری مباحث جدید در آنها خاموش نمیشود و مدام پس از سیراب شدن از یک زمینه بیپروا سراغ یک موضوع جدید می روند و در افق های تازهای حرکت میکنند.
رفتاری که مورد پسند عموم جامعه تخصص گرای ما قرار نمی گیرد و جامعه این مشخصه را نقطه ضعف افراد و مانع پیشرفت و تعالی میداند.

اگر به راستی چنین است، پس تکلیف چاقوهای سوییسی چه میشود و چه توانایی هایی دارند؟
سه مهارت اصلی چند پتانسیلیها
۱ – سرعت یادگیری بالای چندپتانسیلیها؛
چون همیشه در حال آموزش یا شاگردی در یک موضوع جدید هستند، و دیگر در شاگردی استاد شده اند.
مطالب جدید را به سرعت بیشتری نسبت به بقیه درک می کنند و مهارت آموزی آنها نسبت به سایرین بالاتر است.
و درک عمیقی در زمان کوتاهی از مطالب خواهند داشت.
۲ – چندپتانسیلیها در برابر شرایط جدید انعطاف پذیری بالایی دارند ؛
در واقع تمایل آنها در رفتن به سمت افق های تازه و جدید قابلیت انعطاف پذیری را در آنها تقویت کرده است و در برابر اتفاقات غیرمنتظره واکنش بهتر و پذیرش بالاتری نسبت به سایرین دارند.
مهارتی که برای کارهای گروهی و شرایط متلاطم اقتصادی برگ برنده محسوب میشود.
۳ – خلاقیت ذاتی چندپتانسیلیها؛
با تکیه بر این توانایی و پیدا کردن نقاط مشترک در مهارتها و دانشهایی که آموخته اند.
میتوانند مفاهیم تازه ای را بوجود بیاورند و همین موضوع باعث میشود بتوانند مسائل را از زاویه ای متفاوت از دیگران ببینند.
ولی فشار خانواده و جامعه و دنیای مطلوب آنها اکثراً مانع میشود که مهارتهای ارزنده خود را بشناسند و به خوبی از آنها استفاده کنند.
در نتیجه اکثراً مثل چاقوی سوییسی داستان ما در آشپزخانه رستوران احساس بدی نسبت به خود دارند و بیانگیزه میشوند.
چه بسا تا پایان عمر خود به جای بهره برداری از این مهارت های چند بعدی خود را عضو نالایق و بدردنخور جامعه بدانند.

اقبال جدید جامعه به چند پتانسیلی ها
البته نسیم تغییرات بنیادی در راه است که نوید بازگشت این طردشدگان به جامعه را به همراه خود می آورد.
در دنیای کسب و کار دیگر شرکت های بزرگ تهدیدی برای یکدیگر نیستند.
بلکه شرکت های کوچک و نوپا بر پایه کارهای تیمی و گروهی رقیب اصلی غول های اقتصادی هستند.
از طرف دیگر هوش مصنوعی بی سر و صدا ولی به سرعت به بلوغ خود میرسد و جای متخصصین در اکثر پیشه ها را میگیرد.
و با ضریب خطای کمتر نسبت به متوسط آنچه انسان ها انجام میدهند از عهده کارهای مداوم و تکراری بر میآید.
اتفاقی فراتر از آنچه در انقلاب صنعتی رخ داد، در حال وقوع است با این تفاوت که دیگر خبری از ثبات و بازگشت به تعادل نخواهد بود.
همین حالا هم شرکت ها این احساس خطر را کرده اند و مدام در حال خرید شرکتهای نوپا و به خدمت گرفتن پتانسیل آنها هستند.
یا در تیم خود در حال بکارگیری چاقوهای سوییسی چند کاره در کنار متخصصین خود جهت حرکت بهتر و موثرتر هستند.
ترکیبی که برای هزاره سوم بسیار حیاتی است. پس اگر شما هم این خصوصیات را دارید خودتان را آماده کنید.
هزاره جدید به مهارت های شما نیاز دارد
شما پرچمدار کارآفرینی برای خیل متخصصینی هستید که جامعه به آنها هر روز کمتر از دیروز نیازمند خواهد بود – طیف بزرگی از رانندگان تاکسی گرفته تا پزشکان عمومی .
اگر چند پتانسیلی هستید از تجربیات خود در قسمت نظرات این مقاله بنویسید.یا اگر راهی برای به خدمت گرفتن مهارتهایتان یافتید با ما در میان بگذارید.
چقدر لذت بردم
واقعا متن و محتوا عالی بود
عالی بود به عنوان یه چندپتانسیلی آرامش گرفتم با خوندنش ، بسیار به موقع بود ، مرسی
خوشحالم که به نظرتون مفید اومده
چقدر از تشبیه افراد با مهارتهای مختلف به چاقوی سوئیسی لذت بردم. و چقدر از اینجور افراد در جامعه زیاد داریم، کاش این افراد بتوانند از استعدادهایشان درست و به جا استفاده کنند.
امیدوارم این مقاله و مقاله هایی ازز این دست بهشون کمک کنه
چه لقب جالبی، رنسانسی. ممنون از متن عالیتون.